در حالیکه موسیقی انقلاب از بلند گوی مدرسه بگوش می رسید پسرم سوال کرد قبل انقلاب روستایمان چگونه بود شاید تا حالا کسی اینگونه سوال نکرده بود دلش می خواست بداند آیا مردم همین ها بودند آیا این ها هم در انقلاب سهم داشتند چند تا از آدم های شاه را کشتند .هوش سرشار دارند یا بوی دردسر هرچی هست باید شرح ماوقع را داد تا کمی از مسائل رابداندپسرمدر زمان شاه روستا ومردم زندگی می کردند مردم مسلمان بودند کشاورزی میکردنداما به واسطه بی اهمیتی دولت خیلی از امکانات برایشان مهیا نبود وخیلی از مردم هم می گفتند شاه کمر بسته امام رضا(ع) می باشد همین ریس مدرسه پدرش شاه دوست بود جلوی همین دکان آهنگریش چیزی بنام طاق نصرت می بست یک نردبان در اینطرف کوچه در زمین فرومیکرد ویکی هم درست همین طرف کوچه کنار درب دکان آهنگریش روی آن دونردبان هم یک نردبان بلندی می گذاشت فرش های رنگی روی آن می انداخت تصویر بزرگی هم از شاه در آن بالا می گذاشت تصویر تاجگذاری شاه با قاب طلایی جلوه خاصی داشت او از افراد مومن وخیلی خوب روستا بود که هنوزم حضور دارد وزنده است .کوچه های روستا هنوز دست کاری نشده است اما دیگر از کودهای حیوانی وانسانی خبری نیست مردم کودهای حیوانی را در تابستان داخل کوچه ودرون منزل وپشت بام می ریختند بعد خشک شدن آنرا جمع آوری می کردند ودر زمستان این پهن خشک شده گوسفندان را درون منقل حلبی آتش می زدند وزیر کرسی می گذاشتند خاکستر آنرا داخل حیاط روی هم انباشته می کردند بعد از پر شدن چاه توالت با یک سطل که متصل به چوب بلندی می شد محتویات داخل چاه را داخل دوسطل حلبی هفده کیلویی روغن نباتی می ریختند وبه داخل خاکستر می ریختند داشتن چوب وسطل وگرفتن آن کار مشگلی بود وخیلی احترام می گذاشتند اگر کسی می توانست از شخص دیگری قرض بگیرد بوی بد تعفن هم چندین روز کوچه را پر می کرد در این روستا یک نفر سلمانی بود که دوعدد ماشین سر تراشی داشت با یک پارچه بنام لنگ ویک تیغ دسته دار که خودش آنرا تیز می کرد او چیز دیگری هم داشت بنام قلوتی که دندان را با آن می کشید سالیانه مقدار مشخصی پول یا گندم یا هرچه اهالی داتند به او می دادند در ضمن این سلمانی عصرها وصبح هم بایستی در حمام برود تا پشت افراد را کیسه بکشد او ختنه هم می کرد بدون بی حسی فقط یک نفر شلوار بچه را در می آورد وومحکم اورا روی کرسی روبه قبله می گرفت وسلمانی هم با تیغ خود شروع به ختنه کردن می کرد یک نفر هم مقداری گونی آتش می زد وسلمانی سوخته گونی را روی آن می گذاشت .گونی های برنج حالا بی ارزش شده اند با ماشین سر تراشی هم سر همه روستا را اصلاح می کرد شپش وکچلی از فردی به فرد دیگر منتقل می شد اگر کسی دندانش ازارش می داد با قلوتی انرا می کشید فقط یک نفر سرو دست فرد را می گرفت تا او دندانش را بکشد در همین موقع بود که سکینه از خانه اش خارج شد واو گفت ببین سکینه یادت هست همین جا دندان کشیدی آنموقع شوهر نکرده بودی او هم دندانش را نشان داد وگفت این یکی بود سلمانی تا آخر کوچه مرا با قلوتی اش کشید وسر انجام دندان را خارج کرد از ترس دندان ها سیاهش را هنوز نمی کشید .در این روستا یک حمام خزینه ای بود که از نظر معماری با طاق های بلنددردوقسمت حمام سرد وحمام گرم درست شده بود در حمام سرد یک حوض آب بود وداخل طاق ها یک سکو بود که لباس کن بود هرکس یک پارچه داشت مخملی وقشنگ با کیسه حمام ویک صابون بزرگ ویک لونگ برای دور کمر بعد لباس کن حمام گرم بود که ابتدا محل نظافت ودارو بود بعد آنهم حمام گرم با طاق های بلند وسوراخ های نورگیر بود چند پله بالا می رفتی زیر یکی از طاق ها خزینه بود که جلو آن یک سنگ بزرگ هشتاد سانتی در یک ونیم متر قرار داشت اب خزینه هم از انبار پشت ود که از رودخانه گرفته می شد حالا گر سگ مرده یا زن بی انضباطی آن بالاتر شسشو می کرد بماند آب داغ وگل آلود به دست ترک خورده وچقله شده وپای همین طوری بچه که در منزل وازلین مالی شده بود صفایی دیگر می داد تمام افراد ده دوازده نفری خانواده هم یک کیسه ویک حوله وصابون مشترک استفاده می کردند شب ها هم چراغ گرد سوز یا لمپا بود که اگر نفت گیر می آوردی یا فتیله داشت یا شیشه اش سالم بود وپولی بود برای خرید روشن می شد در طویله هم چراغ موشی بود یک حلب پیف پاف را سوراخ کرده بودند مقداری پود فرش یا نخ کلفت به سر آن می گذاشتند تا بتوانند به گوسفندان کاه وآب بدهند البته همین چراغ موشی را هم بسیاری از افراد نداشتند آب آشامیدنی هم از همین قنات خشک شده بود اگر سگ مرده یا حیوانی یا اینکه چاه توالت اهالی در کوره آن اگر باز می شد چندین وقت آب بو دار مصرف می شد در زمستانها هم راه بسته بود وکسی به شهر تردد نمی کرد هیچ وسیله ای نبود شب نشینی های طولانی با منقل ووافور هم جلوه ای دیگر داشت روزها هم قمار بازی با قاپ رونق داشت کوچکتر ها هم سکه بازی دیواری که نوعی قمار بازی بود استفاده می کردند نفر اول سکه را محکم به دیوار می زد بعد نفر دوم اگر فاصله دوسکه یک وجب بود برنده می شد تعدادی هم از این طایفه بودند که مشهور به دزدی بودند وگوسفند یا وسایل مسی دیگرا را می دزدیدند دعوا ومرافه با چوب وشکستن سرهمدیگر عادی بود کشاورزان هم با دوگاو ویک یراق چوبی صبح تا غروب زمین های خودشان را شخم می زدند کدخدای محل هم با ماشین پاسگاه وسبیل های بلندش با یک امنیه هرروز بساط تریاکشان برپا بود بی سوادی وبی مدرسه بودن باعث شده بود بیکاری وفقر بیدادکند گله چرانی وگاو چرانی پارتی بازی شده بود وبدست هرکسی نمی رسید چاقو پنجه بکسدار وتیر کمان وپیراهن ماندی گل آستین کوتاه وکلاه شاهپو هم خاص افرادی بود که به طهران می رفتند ودر روستا کشاورزی نداشتند بود اما هزینه حمامی را فردا صبح که زن خانواده به حمام می رفت یا هفتگی می دادند یک قرص نان یا گردو وکشمش یا پنیر هر کس به توان خود پرداخت می کرد راستی زنان چه می کشیدند با خمیر کردن وآرد از تاپو گلی در آوردن وخمیر کردن وپختن واتش درست کردن ولباس شستن با صابون ونظافت هفت هشت تا بچه قدو نیم قد می گفتن اگر کسی بچه دار نشود کفر کرده بهداشت هم نبود که کاری کند لباس های کوتاه شده با زانوهای وصله دار محال بود در لباس کسی پیدا نشود یک گرامافون در روستا بود آنهم صدایش از خانه کدخدا می آمد که آمنه آمنه می خواند وقتی نگاه کردم دیدم پسرم خوابیده است شاید هم باور نمی کرد صدای موسیقی هم از مدرسه قطع شد بچه ها با لباس های خارجی وعلائم گوناگون همدیگررا هل می دادند واز مدرسه خارج می شدند................. نویسنده :شریف